شیعهی خالص
لیله القدر است، ای دیده ببار
اشک، بر جرم و گناه بیشمار
لیلهی قدر و شب عید دل است
فیض خق بر بندگانش کامل است
لیلهی قدر و خدای مهربان
بگذرد از اشتباه بندگان
لیلهی قدر و شب ذکر و دعا
وقت رفتن تا نجف، تا کربلا
گر سحرگاهش خدا را بنگرید
یوسف آل ابا را بنگرید
دل به هم داده
به هم مونس شوید
تا فدای زادهي نرگس شوید
تا بیاید انتظار ما به سر
قدر بشناسید این وقت سحر
به چه خوش گفته رسول کردگار
افضل الاعمال باشد، انتظار
انتظاری که نبی فرموده چیست؟
منتظر در منظر آن یار چیست؟
منتظر باید به راه منتظر
بگذرد از هستی و از جان و سر
گر بیاید آن امام با وفا
در همین تهران ما، پرسد ز ما
کو نشان شیعگی شهرتان؟
تا نمایم من دعایی بهرتان
خویش را در مهلکه انداختید
که امام خویش را نشناختید
گویی یا درس جدیدی خواندهاید
غافل از رسم شهیدان ماندهاید
زود آدمهای دنیایی شدید
با گناه خود پذیرایی شدید
رفت از یاد شما آن روزها، گریهها و نالهها و روزها
دوری از راه سعادت می کنید
غفلت از شوق شهادت می کنید
یک نفر بی جرم و بی تقصیر نیست!
این کدورتها که بی تاثیر نیست
عقت و شرم و حیا، ایمان چه شد؟
غیرت ناموسی مردان چه شد؟
نان شبهه لقمهی مردم شده
چادر زنهای شیعه گم شده
کو حجاب فاطمیه، بانوان؟
کو مرام خالص نسل جوان؟
نیست از هجرم دلی غرق ملال!
بس که کردید هر حرامی را حلال!
نیست یک خانه نجیب و بیگناه!
تا شوی آنجا، بگیرم من پناه
وای وای در هیئت اگر غفلت کنید
از زنا بدتر اگر غیبت کنید
عمرتان صرف سخنچینی شده
در لباس دین به بیدینی شده
عمرتان صرف سخنچینی گذشت
در لباس دین به بی دینی گذشت
من چراغ و ریسه میخواهم چیکار!؟
شیعه می خواهم که باشد پای کار
شیعهی خالص به دنبال من است
دائما فکر من و آل من است
منتظر باشید تا آیم ز راه
بی پناهان را دهم اخر پناه
من دعا گوی شما هستم
اما از شما خواهم گدایی از علی
راه جدم مرتضی راه من است
هر که در این راه باشد ایمن است
بدون نظر
شما هم نظر بدهید