دل مجنونم کی می زاره سر روی خاکای بدنت آقا؟

حتی یه لحظه این دل من از تو بی بی جدا نمی شه
به ریشه های چادر تو من می بندم دخیل همیشه
میون محشر
ایشاالله مادر
می گیرم اون چادر خاکیتو توی این دستام
تا می گن این الفاطمیون
من پا می شم از جام
بین محشرم می گم مادر
پیش دلبرم می گم مادر
وقتی می آیی
توی محشر
محشری باز میشه دوباره
فقط تو هستی در میون اون همه جمعیت سواره
هر کس که عشق تو رو داره سیر می شه از بزمت
می شینه پای روضه های دست اباالفضت
دلم هوای کربلای با صفاتو کرده
نسیم صحرا بوی سیب از شش گوشت هر سحر می یاره
دل مجنونم، دل پر خونم کی می زاره سر رو خاکای بدنت آقا؟
دلمو برده شب جمعه ی حرمت، آقا