‏نمایش پست‌ها با برچسب مناجات. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مناجات. نمایش همه پست‌ها

شب‌ها ز ابر غفلتمان بی ستاره بود


خوش آمدی به کوی وفا ای مه خدا
خوش سر زدی به شهر دعا ای مه خدا
بی تو بهار سینه‌ی ما لاله‌ای نداشت
بی تو کتاب عشق و دعا لاله‌ای نداشت
دل بی تو غرق معصیت و زار و خسته بود
سرمایه‌اش ز کف شده و ورشکسته بود
شب‌ها ز ابر غفلتمان بی ستاره بود
تنپوش‌مان ز تیغ گنه پاره پاره بود
بی تو ز دست عشق کتاب دعا فتاد!
منصور دل به دار زد و از نو افتاد
در آسمان نیمه شب ما مهی نبود
ما را به کوی عشق و محبت رهی نبود
جانا مپرس، از چه خطا زد زمین‌مان؟!
شیطان ز مکر و حیله چرا زد زمین‌مان
بی جلوه جمال تو گمراه می شدیم
رسوا در این فقیر شبانگاه می شدیم
به یمن جلوه‌ی تو دل صلا گرفت
خوش آمدی که دست دلم را خدا گرفت
خوش امدی که باده به اهل ولا دهی
خوشا آمدی به محفل مستان صفا دهی
ماهی که با سرشت سحرگاه آشناست
ماهی که روزه‌اش سپر آتش خداست
ماه نماز و ماه دعا، ماه زمزمه
ماه خدا، ماه علی، ماه فاطمه
ماه حسین و توبه در آن به چه رایج است!
دل بسته بر عنایت باب الحوائج است
باب الحوائجی که گل جان مهدی است
عباس امیر عشق و عمو جان من است









خط و نشان



شب گریه می‌کنم که سحر یاری‌ام کنند
بال و پری زنم که هواداری‌ام کنند
امشب به ناتوانی‌ام اقرار می‌کنم
شاید نگه ملائکه بر زاری‌ام کنند
حمالی تو شغل شریفیست، شاکرم
هر چند خلق حمل بر بی آریم کنند
من گرچه مستمندم، ولی خوار نیستم
نگذار خلق، نقل خودت خواری‌ام کنند
چرخیدنم به گرد خودم بعد از این بس است
لازم نکرده مرکب عصاری‌ام کنند
آی مهربون،‌خط و نشان برای ضعیفی چو من مکش!
جایش بگو که رفع گرفتاری‌ام کنند
لعنت به حاجتی که ز غیر تو خواستم
کم مانده بود درهم و دیناری‌ام کند!
امشب خراب و شسته و رفته مرا بخر
فردا بخوان به خلق که معماری‌ام کنند
گفتم به پیش خلق که دعوا نکن مرا
ترسم که متهم به گنهکاری‌ام کنند
از اخم و تخم دست بکش! من که مرده‌ام
حیف است دو چشم تو که عزاداری‌ام کند









بس که از دلبر خود قصد جدایی کردیم


بس که از دلبر خود قصد جدایی کردیم
بس که ما اهل سحر،‌سر به هوایی کردیم
بس که اندر ظلمات دل خود، گم گشتیم
بس که از آینه‌ی نور جدایی کردیم
دانه گشتیم،چو شیطان به شکار آمده بود
همه از دام خدا میل رهایی کردیم
نه نمازی، پی حاجات به جای آووردیم
نه سحرگاه شب جمعه، دعایی کردیم
نه به جا، معتکف محفل خوبان گشتیم
در شبستان مناجات، نه جایی کردیم
سخت اندیشه دنیا، دلمان را لرزاند
عمرمان را هدر از سست بنایی کردیم
جای آنکه گره از کار کسی باز کنیم
از گناه دگران پرده گشایی کردیم
یادمان رفت جوانان به خون غلطه را
دوری از راه شهیدان خدایی کردیم
با همه زشتیمان، یار به ما احسان کرد
هر زمان که طلب لطف و عطایی کردیم
مسجد ارک ملائک، دلمان می‌گردد
هر زمان نفس بد اندیش تداعی گردید
هم نوا با گل نرگس همه گوییم، حسین
این دل غمزده را کرب و بلایی کن